اگر هفت، هشت سال پیش به منطقهای که به آن ناحیه نوآوری شریف گفته میشد، سر میزدید، احتمالاً به عنوان یک مخاطب عادی چیز زیادی از آن فضا دستگیرتان نمیشد؛ اما امروز لوکیشنهای متعددی که در این منطقه محفلی برای تیمها و کسبوکارهای نوآور شدهاند و حضور گسترده جوانان در خیابانها و محلههای اطراف که شکل و فرهنگ آنجا را تحت تأثیر قرار دادهاند، شاهدی بر درستی ادعایی است که سالها پیش بر زبان آمده بود؛ اینکه قرار بود منطقه اطراف دانشگاه شریف با کسبوکارهای دانشبنیان و نوآور و مراکز نوآوری پر شود.
هر چند هنوز هم راهی طولانی برای رسیدن به نقطه ایدهآل در پیش است، اما تغییرات چند سال اخیر کاملاً به چشم میآید. یکی از کسانی که در تمام این سالها در اکوسیستم نوآوری شریف حضور فعال و مستمر داشته، مجید دهبیدیپور است. او که هماکنون رئیس پارک علم و فناوری دانشگاه شریف است، در گفتوگو با کارنگ از برنامههای پارک میگوید و نگاهی به روندی دارد که اکوسیستم نوآوری کشور در چند سال گذشته طی کرده است.
برخی کسبوکارهایی که در فضاهایی مانند پارکها مستقر هستند، میگویند نامگذاری امسال باعث شده تعداد زیادی بازدید داشته باشند که بعضاً افرادی هستند که ارتباط و آشنایی با این فضا ندارند و توصیههای اشتباه میکنند و زمان زیادی را از آنها میگیرند. نظر شما در این باره چیست؟ نقاط مثبت و منفی بازدیدهای اینچنینی را چه میدانید؟
اتفاقاً من عکس این را فکر میکنم. بازدیدها و فعالیتهای اینچنینی را مثبت میدانم. ما باید نوع نگاهمان را تغییر دهیم. امسال کل جامعه اعم از مردم، جامعه دانشگاهی، جامعه استارتاپی، فضای سیاستگذاری، مسئولان اجرایی و… دارند به این موضوع توجه میکنند و همین باعث میشود در لایههای ذهنی مدیران جامعه این موضوع اولویت بالاتری پیدا کند. اگر بخواهم شاهدی برای ادعایم بیاورم، میتوانم از قانون جهش تولید دانشبنیان یاد کنم که چند روز پیش از طرف مجلس به رئیسجمهور ابلاغ شد.
اینکه لایه سیاستگذاری، اجرایی و مدیران بالادستی به این مسئله توجه کردند، هم در تنظیم قانون نقش داشت و هم در تصویب و ابلاغ آن. معتقدم بازدیدهایی هم که اتفاق میافتد، این پیام را میدهد که اقتصاد دانشبنیان موضوع محوری و مهم ماست. اگر این فعالیتهای ترویجی اتفاق نیفتد و بازدیدها انجام نشود، ما چطور میخواهیم این فرهنگ را بسازیم؟ در هر سازمانی که اگر قرار باشد اتفاق مثبتی بیفتد، توصیه میکنند که در ابتدا فرهنگ آن را ایجاد کنند. در حال حاضر به نظرم همه اتفاقات در راستای توسعه فرهنگ دانشبنیان است و اگر این به عنوان زیرساخت اتفاق بیفتد، خیر و برکت بسیاری دارد. بنابراین اتفاقاتی را که امسال میافتد فرصت بالقوهای میبینم که امیدوارم اثرات ماندگاری داشته باشد.
میخواهم مثالی بزنم تا موضوع روشنتر شود. رهبری سال ۸۷ را به نام سال نوآوری و شکوفایی نامگذاری کردند. نام صندوق نوآوری و شکوفایی از نام همان سال گرفته شد و در حال حاضر نهادی مالی است که خدمات مالی و اعتباری به کارآفرینان اعطا میکند. فکر میکنم بعد از گذشت ۱۴ سال، نیازهای جامعه کارآفرینی و استارتاپی کشور بسیار متنوع شده است و همه فعالان باید از این فرصت استفاده کنند؛ اگر مسئله سیاستگذاری و قانونگذاری وجود دارد، حلش کنند؛ اگر در جایی نیازمند تسریع فعالیتی هستیم، این کار صورت پذیرد؛ اگر حمایتی لازم است که تا الان به آن فکر نکرده بودیم، به آن بیندیشیم؛ اگر تحقق موضوعی نیاز به همکاری بیندستگاهی داشته، در حال حاضر بهترین موقعیت برای ایجاد این همکاری است. بنابراین من هرطور که به این موضوع فکر میکنم، خیر و برکت میبینم.
به نظر میرسد پارک علم و فناوری شریف در حال پوستاندازی است و برنامههای متنوعی هم دارد. کمی درباره راه رفته و مسیر پیش روی پارک صحبت میکنید؟
سابقه فعالیتهای کارآفرینی در شریف به ۲۲ سال پیش برمیگردد. مرکز کارآفرینی دانشگاه در سال ۷۹ شکل گرفت. اتفاقی که در شریف رقم خورده، این است که متناسب با گذشت زمان و نیازهایی که ایجاد شده، نوآوریهای نهادی اتفاق افتاده است.
نوآوری نهادی به چه معنا؟
سال ۷۹ که مرکز کارآفرینی را ایجاد کردیم، کارش ترویج، فرهنگسازی و آموزش بود. میخواست به بچهها ذهنیت بدهد که موضوع کارآفرینی و ارزشآفرینی داخل مرزهای کشور یک راه خوشبختی است. میخواست به آنها بگوید که میتوانند کسبوکار خود را داشته باشند. بهعلاوه به بچهها مهارتهای نرم را آموزش میداد. در نتیجه این آموزشها و فعالیتهای ترویجی، تعدادی تیم دانشجویی شکل گرفتند که میخواستند ایدهشان را عملیاتی کنند، اما مکان استقرار و منابع مورد نیاز برای این کار را نداشتند. به همین دلیل مرکز رشد شریف در سال ۸۲ شکل گرفت تا به نیازی که مرکز کارآفرینی ایجاد کرده بود، پاسخ دهد. مرکز رشد هم بنا به وظیفهای که داشت، فضا و امکانات در اختیار تیمها گذاشت تا شکل بگیرند و رشد کنند.
وقتی شرکتها به اندازه خاصی رسیدند، متوجه شدیم که نیاز مالی دارند و خدمات مالی – اعتباری میخواهند. پای موضوعات دیگری چون ضمانتنامه، سرمایهگذاری، وام و… پیش کشیده شد. به همین دلیل سال ۸۸ صندوق پژوهش و فناوری ایجاد شد. چرا؟ زیرا فعالیت مرکز رشد این نیاز را ایجاد کرده بود.
سال ۹۵ به نقطهای رسیده بودیم که المانهای مختلف برای توسعه نوآوری را در اختیار داشتیم. مرکز کارآفرینی، مدرسه اشتغال، صندوق پژوهش و فناوری، شتابدهنده، مجتمع خدمات فناوری و… داشتیم. تعدادی شرکت اطراف دانشگاه مستقر شده بودند و مجوز پارک را سال ۹۵ گرفتیم. اینطور نبود که اول پارک را تأسیس کنیم و بعد با شرکتهای مختلف آن را پر کنیم. بلکه کارمان پیش رفته بود و شرکتها و نهادهای مختلف بودند و متوجه شدیم نیاز است چتری بالای سر آنها قرار داده شود. عملاً آنچه در حال حاضر پیش میبریم، این است که ناحیه اطراف دانشگاه تبدیل شود به جایی که تراکم شرکتهای دانشبنیان و فناور بالا برود. در حال حاضر حدود ۶۰۰ کسبوکار اطراف دانشگاه مستقر هستند. از یک تیم دو نفره گرفته تا شرکتی بزرگ که چند صد نفر نیروی انسانی دارد.
همینطور که پیش میرویم، میبینیم نهادها نیازهایی ایجاد کردهاند که به ایجاد نهادهای جدیدی برای پاسخ به آن نیازها منجر شده است. من به این روند توسعه نهادی میگویم که البته همراه با نوآوری بوده است. زیرا نیاز مادر نوآوری است.
پارک شریف چه ویژگیهایی دارد و چه امکاناتی را در اختیار تیمها و کسبوکارها قرار میدهد؟
اولین و یکی از مهمترین برنامههای ما افزایش ضریب نفوذ برنامههای کارآفرینی میان دانشجویان است. ما معتقدیم همچنان روی مسئله توانمند کردن دانشجویان باید بیشتر از گذشته کار کنیم. دانشجویان نیاز به اصلاح ذهنیت و آموزش مهارتهای کارآفرینی دارند.
به چه شکل این کار را انجام میدهید؟
با افزایش میزان کلاسهایی که برگزار میشود. اگر قبلاً به عنوان مثال ۲۰ هزار نفر-ساعت آموزش کارآفرینی داشتیم، این عدد باید به ۴۰ هزار نفر-ساعت برسد. این ضریب نفوذ باید افزایش پیدا کند.
از نظر کیفی هم تغییری میکند؟
طبیعتاً بله. از قدیم گفتهاند کار نیکو کردن از پر کردن است. وقتی کاری را به شکل مدوام و مستمر انجام میدهید، بهمرور متوجه ایرادهایش میشوید و آنها را اصلاح میکنید. همین حالا که دانشگاهها باز شدهاند، یک فرصت فوقالعاده برای ماست که آموزشها را توسعه دهیم.
موضوع دیگری که مد نظر ماست، توسعه زیرساختهای دوره رشد است. حجم تقاضاهای حال حاضر مرکز رشد بسیار بالاست، ولی جایی برایشان نداریم. این یعنی زیرساخت فیزیکی مرکز رشد ما کافی نیست و باید آن را ارتقا دهیم. الان صفی طولانی پشت در مرکز رشد تشکیل شده است. وقتی فضایی در اختیار تیم نوپا قرار میدهیم، خود تیم کارهای مختلفی انجام میدهد و به یک محصول قابل قبول بازار میرسد.
موضوع سومی که امسال بنا داریم آن را ادامه دهیم، همکاری با بخش خصوصی در توسعه زیرساختهای شرکتهای دوره رشد است. ساختمانی که الان در آن استقرار داریم، ۲۵ هزار متر مربع است که با سرمایهگذاری کامل بخش خصوصی ایجاد شده و شرکتهای خصوصی هم واحدهای آن را خریداری کردهاند. دولت هیچ سرمایهگذاریای در این بخش نکرده است. ما میخواهیم مدلهای اینچنینی را تکرار کنیم. هدفمان هم از ایجاد این نواحی، همجواری شرکتهاست.
آیا به بخش خصوصی امکاناتی هم داده میشود؟ مثل تسهیل صدور مجوزها و…؟
آنقدر این موضوع کشش بازار دارد که برای سرمایهگذار جذاب است و نیاز به انجام کاری از سوی دولت نیست. سرمایهگذار زمین را بخرد و ساختمان بسازد، در میان شرکتهای دانشبنیان آنقدر متقاضی دارد که برایش صرفه اقتصادی داشته باشد.
یکی از مهمترین برنامههای ما، افزایش ارتباطات میان بازیگران ناحیه نوآوری شریف است. از ۶۰۰ کسبوکاری که در این بخش مستقر هستند، معتقدیم بسیاری ارتباطات نظاممند ندارند یا ممکن است از حضور همدیگر اطلاع نداشته باشند. ممکن است استارتاپی به دنبال سرمایهگذار بگردد و خبر نداشته باشد که سرمایهگذارش در همین ناحیه مستقر است. به همین دلیل توسعه شبکه بازیگران ناحیه نوآوری شریف را در دستور کار خود داریم.
اتفاقی در کشور افتاده، این است که استارتاپهایی که در طول ۱۰، ۱۲ سال اخیر شکل گرفتهاند و رشد کردهاند، بیشتر در حوزه فناوری اطلاعات بودهاند. طبیعی هم هست. پهنای باند افزایش پیدا کرده و فضای مجازی رشد یافته و بازار نیاز داشته و در نتیجه اینگونه از استارتاپها رشد بیشتری داشتهاند. اما این به معنای این نیست که ما فقط در حوزه فناوری اطلاعات ظرفیت داریم، بلکه در حوزههای سختافزاری نیز پتانسیل و توانمندی بسیاری داریم.
یکی از برنامههای امسال ما ایجاد کمپهای ساخت و تولید است. یعنی فضاهایی که امکانات ساخت، تولید و نمونهسازی دارند. نامش را کمپهای سختافزاری گذاشتهایم. فردی که مهندسی مکانیک، معماری یا عمران خوانده، زمانی که میخواهد ایدهاش را اجرایی کند، خیلی با یک کسبوکار حوزه آیتی شرایطش متفاوت است که میتواند پشت کامپیوترش بنشیند و شبیهسازی انجام دهد. اینها باید یک نمونه اولیه بسازند. ساخت یک نمونه اولیه و تست کردن و تمرین کردن ایده، نیازمند یکسری امکانات خاص است که شامل دستگاهها و تجهیزات خاص میشود. جایی که این امکانات و تجهیزات برای ساخت نمونه اولیه وجود دارد، کارگاه یا کمپ سختافزاری نام دارد. در اصل ما به دنبال ایجاد نسل نوینی از استارتاپها هستیم و باید بسترسازی کنیم که این نسل جدید از شرکتهای نوپا بتوانند شکل بگیرند.
در حال انجام کار دیگری نیز هستیم که من عنوان مسئولیت اجتماعی را به آن اطلاق میکنم. معتقدم اگر شریف در حوزه نوآوری پیشتاز است، این موضوع برایش مسئولیتآفرین است و حتماً باید تجربیاتش را به نهادها و دانشگاهها و سایر مکانهایی که میخواهند در این مسیر حرکت کنند، انتقال دهد. بر این اساس ما کمک به دانشگاهها، پژوهشگاهها و نهادهایی که میخواهند از فعالیتهای ما الگوبرداری کنند، جزو وظایف خود تعریف کردهایم و آمادهایم این تجربیات را در اختیار متقاضیان قرار دهیم.
موضوع دیگر، تربیت نیروی انسانی است. به نظر من اکوسیستمی که در حال حاضر شکل گرفته و شامل همه بازیگران اعم از شتابدهندهها، پارکها، کسبوکارهای کوچک و بزرگ، صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، دانشگاهها، رسانه و… میشود، نیازمند نیروی انسانی با دانش و تجربه و مهارت هستند.
برنامهای را از چند سال پیش آغاز کردهایم و بنا داریم امسال آن را ادامه دهیم و آن هم توانمندسازی و کمک به پرورش نیروی انسانی برای فعالیت در بخشهای مختلف این اکوسیستم است. مثل کسی که بتواند مدیر برگزاری رویداد در یک شتابدهنده باشد یا کارشناس ارزیابی طرح کسبوکار یا خبرنگار حرفهای حوزه نوآوری و… طرح کیمیا در این راستاست که چند دوره در گذشته برگزار شده و امسال هم یک دوره دیگر آن برگزار میشود.
چه فرصتها و تهدیدهایی را در مسیر خود میبینید؟
اولین فرصت، نامگذاری سال است که بسیار فرصت بزرگی است و توجه قشرهای مختلف را به این موضوع جلب کرده است. ما باید از این توجه استفاده کنیم. فرصت دوم ما ابلاغ قانون جهش تولید است. فرصت سوم جواب گرفتن از کارهایی است که تا چند سال پیش واهمه داشتیم سراغ آنها برویم ولی در حال حاضر انجامش دادهایم.
همین ساختمانی که ۸۰، ۹۰ شرکت در آن مستقر هستند، سه چهار سال پیش با خوف و رجا به سراغش رفتیم؛ ولی الان انجام شده و نتیجهاش را دیدهایم. انجام کاری برای اولین بار بسیار سخت است، ولی برای دفعات بعدی بسیار سادهتر میشود. ما در حال حاضر نمونهای داریم که انجام فعالیت مشابه و تکرار آن را راحتتر میکند. نکته بعدی فرهنگ حاکم بر جامعه است که نسبت به ۱۰، ۱۵ سال پیش تغییر کرده و این مسئله به ما کمک میکند.
اگر بخواهم از تهدیدها بگویم، لازم است به موضوع امید اشاره کنم. ما باید تلاش کنیم سطح امیدواری را در میان نسل جوان افزایش دهیم. این کار هم با شعار دادن ممکن نیست، بلکه با عملکرد و واقعیت ملموس اتفاق میافتد. یکی از مهمترین مسائلی که امروز تمام کسانی که در حوزه نوآوری فعالیت دارند، باید به آن توجه کنند، این است که تهدید ناامیدی را در جامعه داریم که در دو سال اخیر متأسفانه شیوع کرونا نیز به آن کمک کرد. متوسط امید در سطح جامعه کاهش یافته و اگر اقدامی نکنیم و با عملکردمان سطح امیدواری را افزایش ندهیم، همه فرصتهایی که من به آن اشاره کردم، از دست میرود و نتایج مد نظر را نمیگیریم. این موضوع بسیار حیاتی است. معتقدم اگر جوانان امیدوار باشند، سختیها را تحمل میکنند و مسیر خود را مییابند.
اتفاقاً اینجا نقش رسانه بسیار پررنگ میشود. رسانه باید در مورد کارهای اشتباه به من هشدار دهد و موارد امیدوارکننده را نیز منعکس کند که افراد متوجه آن شوند. خوشبینی البته باید مستدل و مبتنی بر واقعیت باشد. همه افراد باید نسبت به این موضوع هشیار باشند. شخصاً امیدوارم.
در حال حاضر خدماتی که در پارک شریف در اختیار شرکتها میگذارید، شامل چه چیزهایی میشود و چه تغییراتی نسبت به گذشته کرده است؟
گفتم که در شریف متناسب با نیاز، نهاد ایجاد شده و این نهادها سرویسهای مختلف ارائه میدهند. ما پنج دسته مخاطب داریم که به هردسته سرویسهای متفاوتی عرضه میکنیم.
دسته اول مخاطب ما، تیمهای نوپای دانشجویی هستند. ما فضای استقرار اشتراکی، سیدمانی و خدمات منتورینگ به آنها ارائه میدهیم و کمک میکنیم در راندهای بعدی بتوانند سرمایهگذار جذب کنند. این خدمات را از طریق شتابددهندهها ارائه میدهیم.
دسته دوم شرکتهای نوپا هستند که هویت حقوقی دارند. به این دسته فضای استقرار میدهیم که اختصاصی است، خدمات مشاوره و تجاریسازی، تسهیلات مالی و کمک به بازاریابی را نیز در اختیار آنها قرار میدهیم. هرچند خدمت آخری که به آن اشاره کردم، نسبت به باقی خدمات ضعیفتر است و نمیتوانم ادعا کنم به شرکتهای دوره رشد سرویس بازاریابی قوی ارائه دادهایم یا به توسعه بازارشان کمک کردهایم.
دسته سوم شرکتهای رشدیافته هستند که دیگر مسئله فضای استقرار ندارند و باید این فضا را خودشان تأمین کنند. اینها از خدمات قانونی پارک بهره میبرند، مثل معافیتهای مالیاتی. همافزایی و همکاری بین شرکتی نیز در اینجا اتفاق میافتد، زیرا آنها علاقهمند هستند تا با سایر شرکتهای نوپا یا استارتاپی همکاری کنند. ما اتصال این شرکتها به یکدیگر را تسهیل میکنیم.
دسته چهارم مخاطبان ما، تأمینکنندگان خدمات هستند. اینها مجموعههایی هستند که به نیابت از ما به شرکتها و استارتاپها سرویس میدهند، مثل صندوقهای پژوهش و فناوری، شتابدهندههای خصوصی (در حال حاضر حدود ۱۵ شتابدهنده خصوصی در ناحیه فعال هستند)، مجموعههای ارائهدهنده خدمات حقوقی و خدمات تجاریسازی. کسبوکار آنها این است که در پارک حضور داشته بشند و خدمات خود را به شرکتها و استارتاپهای متقاضی بفروشند. گاهی ما بخشی از هزینه خدمات آنها را میپردازیم.
دسته پنجم دفاتر نوآوری صنایعاند، مثل همراه اول که «MCI Lab» را اینجا ایجاد کرده که به اعضای هیئت علمی گرنت بدهد، استارتاپهای خوب را شناسایی و روی آنها سرمایهگذاری کند و… . اینها مثل دسته چهارم بیشتر سرویسدهنده هستند تا سرویسگیرنده.
برای این پنج دسته از مخاطب یا سرویس ارائه میدهیم یا تسهیلگری میکنیم. کاری که برای ارائهدهندگان سرویس انجام میدهیم، این است که آنها را به رسمیت میشناسیم و به شرکت ها میگوییم این شرکتها مورد تأیید ما هستند و آنها میتوانند از خدماتشان استفاده کنند و بخشی از این هزینه را هم ما تقبل میکنیم.
اگر بخواهید اکوسیستم نوآوری را در ۱۰، ۱۲ سال گذشته مرور کنید، نقاط عطف تاریخ این اکوسیستم چه زمانهایی است؟
یک دوره به سالهای دهه ۸۰ برمیگردد که مراکز رشد و پارکها ایجاد شدند. چیزی که در این دوره برایم خیلی پررنگ است، شروع رفتن به سمت اقتصاد داناییمحور است. در برنامه چهارم توسعه رد پای واژههایی مثل اقتصاد داناییمحور را میبینید. نکته دومش این این است که بیشتر توسط بخش دولتی ایجاد و مدیریت میشد.
در دوره دوم که تقریباً در سالهای ۹۰ تا ۹۲ اتفاق افتاد، یکسری استارتاپهای باپتانسیل شکل گرفتند. ما با شکل جدیدی از کسبوکار آشنا شدیم. میتوان گفت یکسری درختچه و بوته شکل گرفتند که مشخص بود سرعت رشدشان نسبت به سایرین بالاتر است؛ مثل دیجیکالا و اسنپ. این نقطه عطف بعدی بود که به دست بخش خصوصی اتفاق افتاد.
از حدود سال ۹۳ نهادهای حمایت از کسبوکار توسط بخش خصوصی ایجاد شدند. زیرا فعالیتهای فناوری در کشور در حال رشد بود و نمونههای موفقی وجود داشت، بنابراین بخش خصوصی به این نتیجه رسید که این حوزه میتواند سودده باشد. این نقطه عطف سوم بود.
تقریباً از سال ۹۸ به بعد ما با سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ و اقتصاد سنتی روی کسبوکارهای نوپا مواجهایم. من به این موضوع به عنوان یک روند جدید نگاه میکنم. موفق بودن یا نبودن آن بعداً قابل ارزیابی است، ولی این اتفاق مهم رخ داده است.
نقاط قوت و ضعف این اکوسیستم شامل چه چیزهایی میشود؟
اگر بخواهم از نقاط قوت صحبت کنم، اینکه حاکمیت توجه به این مسئله را در دستور کار خود قرار داد، مثبت میبینم. بهعلاوه در ۲۰ سال گذشته فرهنگسازی خوبی در این خصوص صورت گرفت که به اعتقاد من نقطه قوت دیگری است. این فرهنگسازی سبب شد تا رویکرد اقتصاد نوآوری به یک گفتمان تبدیل شود. نقطه قوت بعدی را حضور پررنگ بخش خصوصی در اکوسیستم نوآوری کشور میدانم. همچنین معتقدم معاونت علمی و فناوری طی سالهای گذشته کمک شایانی به تسریع این فعالیتها و شکلگیری این فرهنگ و گفتمان کرد. بنابراین فعالیتهای هفت، هشت سال گذشته معاونت علمی را مثبت و بدیع میبینم، زیرا کاری کرد که ادبیات اقتصاد نوآوری در همه ارکان جامعه و حاکمیت رسوخ کند.
اما معتقدم از جمله نقاط ضعف این اکوسیستم این است که در برخی مواقع فرم بر محتوا پیشی گرفته است. مثلاً ما شتابدهندههایی داریم که کارنامه خوبی ندارند و خروجیشان مقبول نیست. معتقدم که ظرف و مظروف یا قالب و محتوا باید با هم رشد کنند. اما در مورد بعضی از شتابدهندهها این اتفاق نیفتاد. بهعلاوه حد و حجم منابعی که لازم بود چه از سوی حاکمیت و چه از سوی بخش خصوصی وارد این اکوسیستم شود، خیلی محدود بود. حجم سرمایهگذاریها هنوز به آن نقطه ایدهآل نرسیده و ظرف نوآوری کشور صلاحیت جذب سرمایه بسیار بیشتری داشت.
بخشی از آن به خاطر تحریمها نیست؟ چون ما در کشورهای دیگر هم میبینیم که سرمایهگذاری روی استارتاپها و کسبوکارهای نوپا لزوماً از سمت بخش خصوصی همان کشور اتفاق نمیافتد.
میتواند یکی از دلایلش همین باشد. به طور کلی وقتی موضوع سرمایهگذاری را واکاوی میکنیم، چند راه برای تأمین سرمایه وجود دارد؛ یا سرمایهگذار خارجی این مبلغ را میپردازد، یا از سمت شرکتهای بزرگ و کسبوکارهای سنتی این اتفاق میافتد یا به سراغ مردم میروند که همان بورس است.
من اعتقاد دارم ما جذب سرمایه از مردم را مورد غفلت قرار دادهایم. یکی از مسیرهایی که میتواند جریان سرمایه سمت اکوسیستم نوآوری را باز کند، بورس است و اگر این مسیر باز نشود، استارتاپهایی که بزرگ شدهاند و پیش رفتهاند، از کجا قرار است نقدینگی خود را تأمین کنند تا دوباره روی کارشان سرمایهگذاری کنند؟ مثل جادهای است که همه در حال حرکت در آن هستند. اگر شما ته این جاده را ببندید، ترافیک و دردسر ایجاد میکنید. انتهای این راه باید باز باشد تا استارتاپهایی که بزرگ شدهاند، به بورس بروند و از محل نقدینگی که کشاوت میکنند، دوباره روی کسبوکارشان سرمایهگذاری کنند.
نقطه ضعف دیگری که من متوجه خودمان، یعنی جامعه دانشگاهی میدانم، این است که در ارتباط با آماده کردن دانشجویان و فارغالتخصیلانمان برای ورود به عرصه کسبوکار کمکاری کردهایم. حداقل در مورد خودم در دانشگاه شریف معتقدم که این کمکاری را انجام دادهام. اگر انتظار داریم کسبوکاری موفق شود، پیش از آن باید اعضای تشکیلدهندهاش مهارتها را بدانند و توانمند شوند و کارآموزی کنند. دوره چهار سالی که دانشجو مهمان ماست، نباید به تمامی صرف خواندن دروس شود. ما در دانشگاهها مهارتهای خیلی بیشتری را میتوانستیم به دانشجویان بیاموزیم.
به نظر شما بزرگترین آسیبی که این اکوسیستم را تهدید میکند، چیست و برای پیشگیری از این آسیب باید چه کنیم؟
ناامیدی بزرگترین آسیب است. امید مهمترین دارایی ماست. ما باید از این امید صیانت کنیم و برای افزایش سطح امیدواری جوانانمان کار و تلاش کنیم. تأکید میکنم که این حرف به معنای دادن امید واهی نیست، بلکه من باید کار کنم تا شرکتی مثل کافهبازار، ترب یا پارساپلیمر شکل بگیرد و دانشجو آن را ببیند و امیدوار شود. اگر این جامعه استارتاپی کشور را خانواده فرض کنیم، من مهمترین دارایی و سرمایه این خانواده را امید میدانم. هرچیزی که بخواهد به آن امید لطمه بزند، تهدید است. امید چراغ خانه ماست و این چراغ باید همواره روشن باشد.
اگر کسی به این چراغ سنگ بزند، تاریک میشود و همه از این خانه فرار میکنند. صیانت از این دارایی، وظیفه همه ماست. من باید طوری کار کنم که اگر سال گذشته از اینجا ۵۰ استارتاپ موفق بیرون میآمد، امسال این عدد به ۷۰ برسد؛ شرکتی که یک کسبوکار نوآور موفق است، باید تلاش کند موفقتر شود و راهی را که رفته، به دیگران یاد بدهد؛ یک پارک موفق وظیفه دارد که اگر دانشگاهی مرکز نوآوری راه انداخت، به آن کمک کند؛ آن سرمایهگذار خطرپذیر باید در اکوسیستم بگردد و ببیند کجا فرصت خوبی برای سرمایهگذاری وجود دارد؛ شتابدهنده خصوصی که قالبش جلوتر از محتواست، باید برود و محتوای خود را تقویت کند؛ رسانه که قرار است بروندادها و واقعیتهای این جامعه را بگوید، خبرهای مثبت را بگوید و نقاط منفی را نقد کند و… در مجموع اگر همگی کارمان را درست انجام دهیم، در نهایت چراغ امید روشن میماند.
گاهی کتاب جامعههای استارتاپی و جوامع استارتاپی را مرور میکنم. جامعه استارتاپی بازیگران مختلف و بسیار متنوعی دارد. من مهمترین بازیگران این جامعه را کارآفرینان میدانم و فشار این جریان کارآفرینی بر دوش آنهاست. من امیدوارم بازیگران این جامعه برای بهتر شدن و ارزشآفرینی بیشتر تلاش کنند. یکی دیگر از بازیگران مهم این جامعه استارتاپی رسانه است. خوشبختانه رسانههایی که شکل گرفتهاند، خوب هستند. فکر میکنم رسانههای صادقی که نقد و تحلیل میکنند و نقاط ضعف را به ما گوشزد میکنند، نقش بسیار مهمی دارند.