نظریه نوآوری باز، مفهومی است که برای اولینبار توسط «پروفسور هنری چسبرو، استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا» در سال 2003 به کار رفته است و به استفاده از ظرفیتهای برونسازمانی در خلق، انتشار و جذب نوآوری میپردازد. در ایران نیز این نظریه با ترجمه کتابهای هنری چسبرو توسط شاگرد ایشان «دکتر سید کامران باقری» برای اولینبار مطرح شده است.
به گزارش روابطعمومی پارک علم و فناوری شریف، بهتازگی سومین کتاب هنری چسبرو با عنوان «نتایج نوآوری باز» توسط دکتر سید کامران باقری ترجمه شده و به انتشار رسیده است. در همین راستا در گفتوگو با ایشان به بررسی چالشهای پیادهسازی این نظریه در ایران و مباحث مطرح شده در این کتاب پرداختهایم که در ادامه میخوانید:
برای ترجمه کتاب چرا به سراغ مفهوم نوآوری باز رفتید؟
مبدع نظریه نوآوری باز پروفسور هنری چسبرو، استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا است که ایشان سال 2003 برای اولینبار مفهوم نوآوری باز را بهعنوان یک پارادایم جدید در نوآوری با همین عنوان در کتاب «نوآوری باز» مطرح کرد. از آنجا که من پروفسور چسبرو را بهخوبی میشناسم و شاگرد ایشان بودهام تاکنون ۳ کتاب از ایشان ترجمه کردهام که آخرین آن کتاب «نتایج نوآوری باز» است که در اوایل سال۲۰۲۰ منتشر شد. خوشبختانه این کتاب همچون کتابهای قبلی مورد استقبال نیز قرار گرفت.
نظریه نوآوری باز از چه جهت دارای اهمیت است؟
این یک اتفاق بسیار مهم بود چون در آن زمان اکثر شرکتها در نوآری فرآیند بستهای داشتند. نویسنده در این کتاب نشان داد با فرآیند بسته نوآوری نمیتوان در رقابت ماند و مبانی فروریختن نگاه قبلی و مبانی نگاه جدید را مستند کرد. پس از انتشار این کتاب، مفهوم نوآوری باز در ابتدا توسط صنایع بسیار مورد استقبال قرار گرفت و پس از مدتی توجه پژوهشگران و صاحبنظران را نیز به خود جلب کرد. در نتیجه نوآوری باز به یکی از کلیدواژههای بااهمیت در تجارت دنیا تبدیل شد. به واسطه تعریف این مفهوم از سوی هنری چسبرو از او بهعنوان یکی از ۵۰ متفکر برتر دنیا در این حوزه قدردانی شد.
شما چه کتابهایی از هنری چسبرو را ترجمه کردهاید؟
من علاوهبر اولین کتاب ایشان درباره نظریه نوآوری باز، کتاب دوم با عنوان «نوآوری باز خدماتی» را نیز ترجمه کردهام. این کتاب در سال 2011 منتشر شده است. در این کتاب، نوآوری باز در فضای پلتفرمهای خدماتی مورد بررسی قرار گرفته است. پس از آن نیز سومین کتاب این نویسنده با عنوان «نتایج نوآوری باز» را امسال ترجمه کردم که در این کتاب نگاهی به هیاهو و مزایای نوآوری باز و منافعی که برای شرکتها در سالهای گذشته به همراه داشته، پرداخته شده است. علاوه بر این، در این کتاب به علل عدم موفقیت برخی شرکتها نیز اشاره شده است.
ترجمه این ۳ کتاب چه تاثیری در فضای علمی و تجارت ایران داشته است؟
مفهوم نوآوری باز پس از ترجمه کتاب من در ایران شناخته شد و این تجربه خوبی برای من بود، چون گاهی احساس میشود با وجود منابع خارجی و طرح شدن مفاهیم مختلف در دنیا نیازی به ترجمه به زبان فارسی نیست اما ترجمه این ۳ کتاب به من ثابت کرد برخی مفاهیم تا به زبان فارسی ترجمه نشود در فضای تجارت به کار گرفته نمیشود؛ بنابراین ترجمه این کتابها بسیار موثر واقع شد.
این نظریه چه آیندهای را برای اکوسیستم فناوری در ایران متصور خواهد شد و در حال حاضر چقدر این الگو پیادهسازی شده است؟
در ایران بسیاری از سوءتفاهمها و برداشتهای جزئی از مفهوم نوآوری باز وجود دارد که از این برداشتهای ناقص در اکوسیستم استارتآپی نیز مشاهده میشود. برای مثال، اگر بخواهید الگوی نوآوری باز را در سازمان پیادهسازی کنید یکسری فعالیتها باید در درون سازمان صورت بگیرد و یکسری کارها باید در بیرون از سازمان برنامهریزی شود. بسیاری از شرکتها از کارهای درونسازمانی غافل میشوند و تنها به ویترین برونسازمانی میپردازند. کلی تبلیغات در بوق و کرنا میکنند که از ایدهها و فناوری جدید استقبال میکنند اما در درون سازمان فرهنگ، ظرفیت، فرآیند و نیروی انسانی خبره را ندارند تا پردازش لازم را روی ایدههای به دست آمده انجام دهند. نتیجه تنها یک نمایشی از نوآوری باز است و خروجی مطلوبی ندارد. این اتفاق اعتماد عمومی به سازمان را هم از بین میبرد چون افراد گمان میکنند ایدهها بررسی و رد شده بدون آنکه اطلاعی به افراد داده شود یا اینکه سازمان از ایدههای استفاده کرده بدون آنکه حق و حقوقی برای آنها در نظر بگیرد. این در حالی است که سازمان فقط یک کار تبلیغاتی کرده و حتی نتوانسته ایدهها را بهخوبی بررسی کند.
نظریه نوآوری باز در سطح ملی و سیاستگذاری چه مباحثی را مطرح میکند؟
در این کتاب برای اولینبار به مقوله نوآوری باز در سطح ملی هم پرداخته شده است که در سطح ملی باید چه کارهایی انجام شود تا نوآوری باز شانس موفقیت بیشتری داشته باشد. در این کتاب یک الگوی مثلثی مطرح شده است که خلق، انتشار و جذب نوآوری چگونه انجام میشود. در این کتاب به دولت امریکا پرداخته شده اما ایران هم از این قاعده مستثنا نیست. به این معنا که سیاستگذار روی خلق نوآوری تاکید کرده و حمایتهایی تعریف میکند اما کارهای لازم برای انتشار و جذب نوآوری را انجام نمیدهد. موارد جالبی را هم از چین و هند آورده که اولینبار است به سراغ کشورهای آسیایی رفته چون در کتابهای قبلی فقط به شرکتهای اروپایی پرداخته شده است.
پارکهای علم و فناوری در کشور تا چه میزان در راستای الگوی نوآوری باز عمل میکنند و چقدر در خلق، انتشار و جذب نوآوری موفق بودهاند؟
در الگوی نوآوری باز، سازمانها باید از ایدهها و منابع برونسازمانی همچون ایدهها و منابع درونسازمانی استفاده کنند. با پذیرش این الگو بازیگران مختلفی در این میان هستند که شامل دولت، رسانه، دانشگاه، پارکهای علم و فناوری، مراکز رشد، شتابدهندهها، استارتآپها، پژوهشکدههای دولتی و… میشود. خوشبختانه در کشور ما این ظرفیتها فراهم است اما شرکتها باید توجه کنند از هر یک از این بازیگران چه استفادههایی میتوانند داشته باشند. در حال حاضر ظرفیتهای بزرگی با عنوان پارکهای علم و فناوری در کشور وجود دارد اما متاسفانه شرکتها نمیدانند چگونه از این ظرفیتها استفاده کنند. این اشتباه هم در شرکتهای بزرگ و هم در شرکتهای کوچک دیده میشود. شرکتها برای پیادهسازی نظریه نوآوری باز باید یک زیستبوم حول محور خود در شرکت به وجود بیاورند که شامل تمام مواردی میشود که ذکر کردم؛ بنابراین همچون یک رهبر ارکستر با تنظیم و استفاده درست از این ظرفیتها میتوانند یک خروجی مطلوب داشته باشند. متاسفانه شرکتهای ایرانی این مهارت را ندارند و در هیچ دانشگاهی هم آموزش داده نمیشود؛ البته تعداد معدودی شرکت هستند که توانستهاند از ظرفیت دانشگاه، پارکهای علم و فناوری و… استفاده کنند اما هنوز تمام شرکتها به این توانایی نرسیدهاند؛ بنابراین وجود مراکزی همچون پارکهای علم و فناوری فرصت مغتنمی است که میتواند به پیادهسازی الگوی نوآوری باز کمک کند.