شعار انگیزشی «پشتیبان شما در مسیر پیشرفت» را فقط میتوانید در پردیس مکاترونیک شریف پیدا کنید. بله؛ باز هم پای شریفیهای شریف و نخبه در میان است تا یک شرکت دانشبنیان دیگر که ۲ ساله است و بنیان تأسیساش را کارآفرینی قرار داده به کارآفرینان تازهکار معرفی کنیم.
این شرکت دانشبنیان با نام تجاری سمیتک، دستگاههای الکترونیکی را از هر جنبهای از جمله بدنه، بُرد مدار چاپی و… از صفر تا صد طراحی میکند. رویکرد جامع سمیتک تضمین میکند که همه نیازها، شرایط، استانداردها و الزامات کارفرما برآورده شده است.
سمیتک را که در ناحیه نوآوری دانشگاه صنعتی شریف واقع شده، چند جوان خوشذوق و با استعداد دهه هفتادی تأسیس کردهاند و مدیرعامل و بنیانگذارش، یکی از دانشجویان دکترای رشته برق این دانشگاه است. این جوان نخبه که ماندن را بر مهاجرت ترجیح داده و قدم در مسیر سنگلاخ و پر پیچوخم کارآفرینی گذارده، در این گفتوگو شرکت کرد تا از تجربیات خود در زمینه کارآفرینی و سختیهای راهاندازی سمیتک بگوید. در این گفتوگو با کارآفریننیوز همراه شوید.
آقای کدخدایی لطفا خودتان را برای مخاطبان کارآفریننیوز معرفی کنید و بگویید سرآغاز قصه متولد شدن سمیتک از کجا بود؟
محمدرضا کدخدایی هستم و ۲۸ سال دارم. مدیرعامل گروه سمیتک با نام ثبتی پردیس مکاترونیک شریف هستم. کار ما، ارائه خدمات طراحی، ساخت، تعمیرات و تجهیزات الکتریکی در حوزه الکترونیک و کنترل است. در واقع، کاریاست که دانشجویان متخصص دانشگاه صنعتی شریف به آن احاطه دارند و دانشجویان زیادی در این حوزه دانشآموخته میشوند. به همین خاطر حضورمان در پارک علم و فناوری شریف و نزدیکی به دانشگاه، مزیت خوبی برای ما دارد. علاوه بر این، با دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف ارتباط خوبی داریم و پروژهها را با کمک آنها انجام میدهیم.
کارفرمایان و شرکای تجاری سمیتک را مپنا، سایپا، مترو و پروژههایی تشکیل میدهند که تحقیق و توسعه آن برای این قبیل گروههای صنعتی سخت استٰ یا واحدشان توانایی انجام چنین پروژههایی را ندارد یا اصلاً واحدی برای چنین کاری ندارند؛ بنابراین به سمت دانشگاه صنعتی شریف و این قبیل جاهای علمی میآیند.
سمیتک در سال ۱۴۰۰ تأسیس شد و فقط ۲ سال سن دارد. چندماهی که از ثبت شرکت گذشت وارد پارک علم و فناوری شریف شدیم. از آن زمان ابتدا پروژههای کوچک را آغاز کردیم. با توجه به اینکه اصل اول در پیمانکاریِ کارهای خرید و فروش سازمانی، قیمت است ابتدا ارائه محصولات و خدمات را با قیمت پایین آغاز کردیم اما سود زیادی نمیگرفتیم. ولی توانستیم خود را زنده نگه داریم و کمکم رشد کردیم به طوریکه الان قیمتها رقابتی است اما تعداد اندک رقبا، حاشیه سود بالایی برای ما دارد.
در مورد راهاندازی شرکت بگویید؛ چه شد و چند نفر بودید؟
من در دوران دانشجویی هم کار میکردم و یک شرکت دانشبنیان در گذشته با کمک دکتر فخارزاده(یکی از استادان دانشگاه صنعتی شریف) تأسیس کرده بودیم. او در آشنایی با فضای کارآفرینی خیلی به من کمک کرد و چون حوزه کاری فخارزاده بحث پزشکی و گرایش من هم قدرت بود اواسط کار از شرکت جدا شدم با اینکه یکی از بنیانگذاران بودم. مدتی بیکار بودم و درس میخواندم. چون میدانستم با توجه به اینکه درس میخوانم استخدام در جایی که مطلوب خودم باشد امکانپذیر نیست، مقداری درباره کارآفرینی مطالعه کردم. با الفبای آن آشنا شدم که هزینه زیادی هم بابت آن پرداختم و سعی کردم در بهترین کلاسهایی که برای کارآفرینی برگزار میشود، شرکت کنم چون دید مهندسی نسبت به کارآفرینی دارم و برای کارآفرینی فقط یک دید کافی نیست.
سعی کردم روشهای توسعه فردی را هم پیگیری کنم و استارتاپی راهاندازی کردم اما حول یک ایده خاص جمع نشد. با یکی از دوستان همتخصصم که به صورت حقوقی کار میکنیم و از سرمایهگذاران است، سمیتک را راهاندازی کردیم. یکی از نقصهای شرکت هم همین هست که هر ۲ نفرمان یک تخصص داریم اما اعتماد و برخی تشابهات منجر میشود ۲ نفر با هم کار کنند که درجه اهمیت زیادی دارد؛ بنابراین کار را شروع کردیم. شرکت قبلی حول یک ایده شکل گرفته بود و طبق تجربهزیستهام، آن ایده آنچنان با نیاز مشتری تناسب ندارد. این بار روی یک سری ایدههای جدید و تحقیقات بازار کار کردیم و به مطالعات امکانسنجی رسیدیم، اما تحقیقات میدانی ما را به سمت نیاز مشتری که متناسب باشد، سوق نداد.
برای همین تصمیم گرفتیم، شرکت حول نیاز خاصی شکل نگیرد. بلکه خودمان را به شرکتهای مختلف معرفی کنیم و نه تنها محصول خاصی نداشته باشیم بلکه خدمات فنی ارائه بدهیم تا به تدریج با نیاز بازار آشنا شویم و روی یک یا ۲ محصول کار کنیم. البته ابتدا روی تواناییهای خودمان تمرکز و بعد از آن سعی کردیم با نیازها آشنا شویم. بعد از اینکه این آشنایی شکل گرفت، کمکم از حالت پروژهمحور خارج شدیم. همچنان که خدمات، بخش پر رنگی از درآمدمان را تشکیل میدهد به موازات آن روی چند محصول هم کار میکنیم. تحقیقات میدانی هم کردیم و متوجه شدیم چه محصولی در بازار، مشتری دارد.
در طول ۲ سال به رشد خوبی رسیدید که شرکتهایی مثل سایپا و مترو و مپنا شرکای تجاریتان شدهاند.
ابتدای امر پروژههای کوچک میگرفتیم اما مهم، شکل گرفتن اعتماد بود.
چطور توانستید این اعتماد را جلب کنید؟
فضای پیمانکاری در کشور بسیار سخت است و ۲ طرف کاملا ناراضی هستند. پیمانکار میگوید چرا کارفرما پول ما را نداده و کارفرما میگوید چرا پیمانکار کار ما را انجام نداده است. ما هم وارد همین فضا شدیم و با اینکه میدانستیم پولمان را نمیدهند اما سعی میکردیم کارمان را خوب انجام دهیم. با هزینه کردن از جیب خودمان، مدتی حقوق کم گرفتن و تأخیر در پرداخت حقوقها، کار را به خوبی تحویل میدادیم. با این دید جلو میرفتیم که همزمان باید کیفیت کار را هم بالاتر میبردیم تا کار بعدی را هم به ما سفارش بدهند. به تدریج پروژه کوچک گرفتیم تا به پروژههای چندصد میلیونی رسیدیم و با سایپا هم همین رقم را طی کردیم. جرقه اولیه خیلی سخت بود. با مترو و وزارت نیرو هم همین پروژه را شروع کردیم و الان دیگر فضای اعتماد شکل گرفته است.
افرادی که قصد دارند در مسیر کارآفرینی وارد شوند باید پیشتوانهای برای خودشان در نظر گرفته باشند. به عنوان مثال، ابتدای تأسیس شرکت، ۵۰ میلیون تومان کنار گذاشته بودم که اگر مشکلی پیش آمد یا پولمان را دیر دادند بتوانم شرکت را زنده نگهدارم اما همه آن خرج شد. زمانی بود که آه در بساط نداشتیم اما پروژههای جدیدی آمد که سرپا شدیم.
این فاصلهای که افتاد تا پساندازتان تمام شد، دلسرد نشدید که مسیر رفته را برگردید؟
چرا، دلسردمان کرد که شرکت را جمع کنیم. آن زمان مقطع کارشناسی ارشد را تمام کرده بودم و دوستان خودم حقوقهای بهتری از من میگرفتند اما نمیدانم چه عاملی بود که من را در این فضا نگه داشت. چون دوره بیپولی طولانی نشد این دلسردی اثر چندانی نداشت. در ایران کارآفرینی در حوزه تکنولوژی راحت نیست. در ابتدا خیلی سخت است و چیزی غیر از مسائل مالی، انگیزههای اجتماعی و کارآفرینی باید وجود داشته باشد. یک دانشجوی قوی برق شریف باید کاری در سطح خودش انجام دهد و برای همین سعی کردم خودم را اینطوری در این فضا نگهدارم اما قسمت اول که رد شود به تغییرات خوبی میرسد. با این حال، سختیها تمام نمیشود ولی به یک آرامش فکری میرسیم.
چطور رقبا را در این حرفه رصد میکنید؟
ابتدا که شروع کردیم لیستی از رقبا داشتیم که تعدادشان زیاد نبود. حدود ۱۰ رقیب داشتیم اما بازار ما لیدر خاصی ندارد و همه رزومه دانشگاهی مثل امیرکبیر و علم و صنعت دارند. چون کار ما تخصصی و علمی است، برای همین پیگیر بودیم اما این بازار به قدری بزرگ است که عملکرد رقبا آنچنان تاثیرگذار نیست. البته سر قیمت، رقابت داریم اما سعی کردیم وارد بازاری شویم که رقبا کمتر باشد. هرچند نباید به این مسأله دلخوش کرد. بازار ۲ حالت دارد؛ بازار خوب اما رقبا زیاد باشند یا بازار خوب نباشد اما رقبا کم باشند که من اولی را انتخاب میکنم.
چون بازار بزرگ با نیازهای اساسی انسان سروکار دارد و در شرایط ناپایدار کشور، آن نیازها بدون تغییر ماندهاند و کم و زیاد میشوند. نیاز به توسعه فردی که خیلی از مجموعهها ارائه میدهند بستگی به وضعیت اقتصادی مردم دارد. اگر وضعیت اقتصادی مردم خوب باشد فکر توسعه فردی هم میافتند چون آنچنان نیاز اساسی محسوب نمیشود. اما استارتاپی که در حوزه غذا درگیر میشود با اینکه رقیب زیاد دارد و بازار رقابتی است، موفقتر است. رقبای ما تعدادشان زیاد نبود اما بازار خوبی است و رصدمان برای رقبا، جلساتی است که با آنها میگذاریم به عنوان کسی که میخواهیم همکاری کنیم. سایتهایشان را مدام چک میکنیم که چه خدماتی میدهند.
همچنین مدل درآمدی آنها برای ما جذاب است چون بحث مالی در این کارها بسیار مهم به نظر میرسد. خودمان هم در این رصدها به خلاقیت رسیده بودیم.
در مورد الفبای کارآفرین صحبت کردید که در دورههای کارآفرینی گذراندید. تجربه زیسته شما از کارآفرینی در ایران چیست؟
کارآفرینی سبک زندگی است و فقط بحث کار نیست. فرد وارد مقولهای میشود که کل زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. برای کارآفرینی تصمیم گرفتهای که جلو بروی اما میتوانی رها کنی ولی باید هزینههای سنگین اعتباری و مالی هم بدهی. به عنوان مثال قراردادی بستهایم و به محصولی که ارائه کردهایم ۲ سال گارانتی دادهایم. اگر شرکت را تعطیل کنیم این اعتبار ۲ ساله تحتالشعاع قرار میگیرد. کارآفرینی کار بسیار سخت و پر ابهامی است و کسی که تحمل ابهام ندارد نباید وارد آن وادی شود. چون از سمت بازار، نیروی انسانی، فضای بیرونی و فضای اجتماعی دچار ابهام می شود و هر چقدر هم تحمل بالا باشد گاهی کم میآورد.
ابهام هم باعث ترس میشود که گاهی ترسناک است و آدم از چیزی میترسد که نسبت به آن ابهام داشته باشد. کارآفرینی را مقولهای ترسناک میبینم به خصوص در فضای کشور که حمایت خاصی هم نمیشود. سمیتک در فضای خوبی قرار گرفته و ارتباطاتی که در این مدت گرفتهام خیلی به من کمک کرد که سختی شروع کار را پشت سر بگذارم. فضای کشور در کارآفرینی در حوزه فناوری، حمایتی نیست. به صورت کلی، فضای کشور فضایی نیست که در آن ابهام خاصی را تحمل کنم. الان یک میلیارد پول داری و میگویند بگذار در حساب بانکیات اما فکر نمیکنم کسی این کار را انجام دهد، چرا که ریسک مالی در کشور بسیار بالا است. یک سال زحمت کشیدید نه به خاطر عملکرد ضعیف خودتان بلکه به خاطر قطعی اینترنت، هرچه رشته کرده بودید پنبه میشود. پیشنهاد میکنم کسی که دید تجاری در حوزه تکنولوژی دارد به خاطر فضای پر ابهام آن، وارد کارآفرینی نشود بلکه اواسط کار یک تیم به آن گروه اضافه شود.
در مورد این سبک زندگی بیشتر توضیح دهید. به نظرتان سبک زندگی کارآفرینانه خوب است یا بد؟
به نظر من زیاد مثبت نیست. عدهای بحث کارآفرینی را آموزش میدهند، در مورد آن سخنرانی ارائه میکنند و کارآفرینی را خیلی جالب میدانند که زندگی با آن یکپارچه میشود. در حالیکه تعادل زندگی خیلی مهم است؛ فرد باید مدتی کار کند و یک مدت در فضای غیرکاری باشد. اما وقتی وارد کارآفرینی میشوی، خودت مجبوری همه کارها را رصد کنی. یک شرکت ۵۰ نفره، مدیر مالی، منابع انسانی، فنی، اجرایی و روابط بینالملل دارد اما در یک استارتاپ، خودت هستی و باید با شرکتهای دیگر هم رقابت کنی؛ بنابراین دیگر خودت نیستی و باید به اندازه پنج نفر کار کنی و ذهنات به اندازه پنج نفر درگیر میشود. از صبح که بیدار میشوی ذهنات درگیر مسائل استارتاپی است تا شب که میخواهی بخوابی.
با بزرگ شدن شرکت، چالشها هم بزرگتر و تخصصگرایی بیشتر میشود. همه اینها باعث تشویش فکری میشود. در طول دوره کارآفرینی و راهاندازی استارتاپ، تشویش، برای من خیلی سخت بود در حالی که من به آرام بودن معروف بودم اما در طول ۲ سال اخیر خیلی اذیت شدم. ولی بعد که شرکت به ثبات میرسد بخش مالی آن جدا میشود و مدیریت برخی پروژهها را دیگر انجام نمیدهم. کمکم ذهن من هم آرام میگیرد و وارد لایه استراتژی میشوم. در شرکت باید به این رده برسیم که بقیه کارها را افراد دیگر انجام دهند و مدیرعامل در بازاریابی نقش خود را گسترش دهد.
کارآفرینی را ترسناک میبینید به خاطر فضای مبهمی که در آن وجود دارد. چهکار باید بکنیم که این ابهام از بین برود؟
افراد که همان افراد هستند به خصوص با این نرخ مهاجرتی که در جامعه نخبگان دیده میشود. فرد در کشور خارجی مثل آمریکا و کانادا در یکی از بهترین شرکتها مثل گوگل، آمازون و یوتیوب کار میکند. در نهایت آنها در چنین شرکتهایی بهرهوری بالایی دارند حتی برخی از آنها به سمت کارآفرینی سوق پیدا میکنند که باعث افتخار است. از نظر توان داخلی و کارآفرین ما مشکل خاصی نداریم.
چیزی که در ایران مشکل دارد و ارتباط به فضای کارآفرین و غیرکارآفرین ندارد، فضای پر ابهام در همه حوزهها است که روی فضاهای استارتاپی هم تاثیر میگذارد. بحث صادرات هم برای یک استارتاپ مهم میشود. وقتی فقط بازار داخل را دارید و نمیتوانید صادر کنید هزینه نهاییتان خیلی بیشتر میشود نسبت به جایی که بازار جهانی را هم در اختیار دارد. این خُرده را به شرکتهای لوازم خانگی میگیرند که قیمتشان بالا است و اگر اجازه دهند صادر کنند اتفاق خوبی میافتد یا به عنوان مثال، در بحث اقتصادی الان دلار چندین مدل قیمتی دارد.
همه اینها منجر به از بین رفتن یک شرکت میشود. مجموعه کاملی از این عوامل رخ میدهد و انتظار داریم فضای کارآفرینی در کشور شاداب، پویا و پر تحرک باشد در صورتی که امکانپذیر نیست و بازارها خیلی محدود میشود. حتما باید بازار داخلی باشد برای کسی که B۲B (مدل کسب و کار b۲b یا business-to-business مدلی از کسب و کار است که در آن، تمرکز به روی فروش عمده محصولات و خدمات به دیگر شرکتهاست) کار میکند باید یک سری نمودهای خاصی از رفتار داشته باشد که بتواند یک سری از کارها را انجام دهد.
از تعداد کارآفرینان به دلیل وجود این فضا آنقدر کم شده و الان فضایی لاغر و نحیف از کارآفرینی برای کسانی مانده که میخواهند در این حوزه کار کنند. نتیجه این میشود که برخی بازارها خیلی محدود، کوچک و در بسیاری از بازارهای دیگر کاری انجام نمیشود، برخی دیگر از بازارها هم دولتی میماند.به این ترتیب فضای کارآفرینی که در همه دنیا نسبت به مسیرهای دیگر سخت، پر ابهام و سنگلاخی است، در ایران مسیری ترسناکتر بوده و ممکن است ناگهان کل بازار از دست برود. در کارآفرینی همه این عوامل وجود دارد و پیامدهای آن هم هولناک و سهمگین است. کسی که بخواهد وارد فضای کارآفرینی شود باید دید متفاوتی نسبت به اینکه میخواهد یک شغل راهاندازی کند، داشته باشد؛ این موضوع به خصوص در حوزه آی.تی تشدید هم میشود.
نخستین فاکتور برای ورود به فضای کارآفرینی چیست؟
یک فاکتور کافی نیست و به نظر من ۱۰۰ فاکتور برای ورود به کارآفرینی مهم است اما ۲ مورد از مهمترینها را میگویم. نخست اینکه با دیدگاه مالی وارد کارآفرینی نشوند. اگر فردی میخواهد وارد شود با خود بگوید میخواهد کاری کند که برای خودش هویت اجتماعی ایجاد کند یا در روزهای پیری به خودش بگوید در روزگار جوانی، کارآفرینی کرده است. اگر با این دید وارد عرصه شود پس سختیهای آن را هم میتواند تحمل کند. به خصوص چیزی که من تجربه کردهام و ممکن است در شغل فروش پیراهن بچه گانه این فضا نباشد اما در فضایی که من با موضوع تکنولوژی و صنعت برق کار کردهام، معتقدم این دید باید باشد.
ویژگی دوم اینکه اتفاقاتی رخ میدهد که توان تحمل ابهام از سوی فرد باید بالا باشد. چون وارد یک سری مسائل شخصیتی میشود. یک سری تستهای شخصیتی هم هست که باید این تستها را بدهد و کسی باشد که نسبت به مسائل، دیدگاه بلندمدت داشته باشد و در مقابل سختیها دلسرد نشود. اما با این تستها میشود فهمید که فرد تحمل ابهام دارد یا نه. یک روز صبح ممکن است بلند شود ببیند چیزی ندارد و اگر میتواند تحمل کند وارد فضای کارآفرینی شود.
به عنوان یک کارآفرین که در حوزه علم و فناوری فعالیت میکنید لطفاً از چالشهای استارتاپها در ایران بگویید. با توجه به اینکه خودتان هم از یک استارتاپ شروع کردید.
ابتدای کار جا نداشتیم و از همکف دانشکده شرکتمان را راهاندازی کردیم. کمکم جایی هم در شتابدهنده پیدا کردیم و وارد مرکز رشد شدیم و استارت کار را زدیم. این مواردی که مطرح میکنم تجربه زیسته من است و ۲ مورد در استارتاپ و راهانداختن کسب و کار مهم است که از قبل باید در مورد آن فکر کرده باشند.
قبل از اینکه وارد هر کاری شوند، تحقیق بازاری درباره آن انجام دهند. یکی از چالشهای اصلی مهم حوزه استارتاپ و کارآفرینی این است که بازار را درست شناسایی کنند چون مجموعه بازار خیلی مهم است. یکی از دوستان مثالی میزد و میگفت بچههای فنی که در کشور داریم مثل یک تیم قوی زلزلهنگار و حفاری هستند که میروند در کویر لوت آب پیدا کنند. ۲ هزار متر زمین را میکَنند به یک نَم میرسند خوشحال میشوند با اینکه خیلیها میروند در یک دشت و ۲ متر از زمین را در پی آب حفر میکُنند و به آب خیلی زیادی میرسند. بنابراین بازار در کارآفرینی بحث مهمی هست و اگر با دید مهندسی و فنی جلو برویم احتمالا شکست میخوریم.
قبل از آن حتما باید تحقیقهای میدانی کرد و تستهای تعریف شدهای برای این کار وجود دارد. اگر ایده و حوزه خاصی دارید، مطمئن باشید در این بازار کسانی حاضرند برای خدمات و محصول شما پول دهند.
اما عدهای ۲ سال از وقت و انرژی خود را روی این قضیه میگذارند و بعد میبینند کسی چندان استقبالی نکرد. بازارسنجی، چالش بزرگی در استارتاپها و کارآفرینی محسوب میشود و ممکن است وارد بازاری شوید که با یک اشتباه، دیگر با شما کاری نداشته باشند.
مورد دوم اینکه مدیریت مالی در ابتدای کارآفرینی خیلی مهم است و نباید از آن کوتاه آمد. به خصوص اگر به عنوان یک شخصیت حقوقی میخواهند شرکتی ثبت کنند حتما باید به این توجه داشته باشند که مسائل مالی و حقوقی شرکت، مسائل مهمی است و هر اشتباهی بکنند منجر به نابودی استارتاپ میشود. در این فضای پر ابهام باید خیال خود را از فضای مالی راحت کنند.
کارآفرینان جوان سعی کنند حالت بدبینانه برای استارتاپ خود در نظر بگیرند و ببینند چقدر میتوانند دوره مشکلزا را تحمل کنند؛ اگر کمتر از ۲ یا ۳ ماه است پیشنهاد نمیکنم وارد حرفه کارآفرینی شوند. برای شروع کار پیشنهاد میکنم تعداد بنیانگذاران و تیم شرکت از سه نفر نباید بیشتر باشند. حتی تحقیقات دنیا هم این را نشان می دهد.
از بین کارآفرین یا همبنیانگذاران، یک نفر فنی باشد که محصول یا خدمات ارائه شده را توسعه میدهد. یک نفر باید در حوزه مالی و نفر سوم باید بازاری باشد. چالش مالی و بازاری مهمترین چالشی است که باید قبل از شروع کار به آن فکر کرد و تحقیق کنند. چالش بازار اینطور نیست که یک هفته روی آن هفته فکر کنند یک سری روشهایی هست که برای اینکه محصول ارائه شده نیاز را حل می کند یا نه. این کار خیلی مهم است و تحلیل بازار برای بازاریابی و مطالعات امکان سنجی داشته باشند و بعد از اینها تصمیم بگیرند که آیا میتوانند وارد این حوزه شوند یا نه.